لیلای من باش

من دل به دریا می زنم دریای من باش

من دل ز دنیا می کنم دنیای من باش

زیبا رخت را کن نهان از دید دنیا

دنیای من زیباترین زیبای من باش

زیبای من مجنون ترین مجنون شهرم

لیلاترین لیلا فقط لیلای من باش

همتا نداری سرتری از هر که دیدم

قدری تنزل کن کمی همتای من باش

من مرده بودم عشق تو عیسای من شد

انی غریقک دلبرا موسای من باش

هر میوه‌ی ممنوعه را خواهی بچینم

لطفی بر این ادم نما حوای من باش

تنها شدم تنهاترین یارت شوم من

تنها شو و یار دل تنهای من باش

لیلاز

بانو

هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور
 
بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور

من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها
 
از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور

یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود
 
یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور

بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم
 
مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور

کِی میشود میان کوچه... نه، صبر کن، نیا
 
میترسم از حسادت این چشـم های شور

تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر
 
از چشــــم های شرجیت اما بلا یه دور

عشق

این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است

کـــه بـــه عشق تو قمــــر قاری قرآن شده است

مثــل من باغچـــــه ی خانــه هـــــم از دوری تــــو

بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است

بس کـــه هر تکــه ی آن با هوسی رفت ، دلم

نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است

بی شک آن شیخ که از چشم تو منعم می کرد

خبـــــر از آمدنت داشت کـــه پنهان شده است

عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او

نرده ی پنجره ها میله زندان شده است

عشق زاییده ی بلـــخ است و مقیم شیراز

چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است

عشــــق دانشـــکده تجــــربـــــه ی انسانهـــاست

گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است

هر نو آموختــه در عالـــم خود مجنون است

روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است

ای که از کوچـــه معشوقـــه ی ما می گذری

بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است

 

رد پای تو

بهــــار آمده اما هــوا هــوای تو نیست

مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

بـــه شوق شــال و کلاه تـــو برف می آمد...

و سال هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت های روی طناب

به رقص آمده و دامن رهای تـو نیست

 

ادامه نوشته

عطر گندم زار

گیسوانت زیر باران، عطــر گندم‌ زار       

     فکــرش را بکن!

با تو آدم مست باشد، تا سحر بیدار       

       فکرش را بکن!

در تراس خانه رویارو شوی با عشق بعـد از سال‌ها

بوسه و گریه، شکوه لحظه‌ی دیدار          

     فکرش را بکن!

سایه‌ها در هم گــره، نور ملایـــم، استکان مشترک

خنده خنده پر شود خالی شود هربار…        

  فکرش را بکن!

 

ادامه نوشته

جدایی

شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم

این درست... اما جدایی اشتباهی دیگر است

در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن

این قضاوت... انتقام از بی گناهی دیگر است

بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست

بگذار سر بــه سینه ی من در سکوت ، دوست
گاهی همین قشنگ ترین شکل گفت و گوست

بگذار  دست های  تـــو  با  گیسوان  من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست

دلواپس قضاوت مردم نباش ، عشق
چیزی که دیر می برد از آدم آبروست!

آزار  می رسانــم  اگـــر  خشمگیــن  نشو
از دوستان هرآنچه به هم می رسد ، نکوست

من را مجال دلخوشی بیشتر نداد
ابری که آفتاب دمی در کنار اوست

آغــوش وا کن ابر! مرا در بغـل بگیــر!
بارانی ام شبیه بهاری که پیش روست

قیمت باد و افتاب

ترسم از روزی که قبض افتاب اید برایم

یا که فیشی از بهای مهتاب اید برایم

نصب گردد روی دوشم یک هوا سنج جدید...

قیمت باد و هوا سنج جدید...

قیمت باد وهوا هم با شتاب اید برایم

دولت ایران مچکریم

بهمن ماه پیش رو

امروز آخرین روز از دی ماه است

تو همیشه مهربان وخندان باش

زبانت اگر شیرین باشد

همه پروانه ها گرد تو خواهند آمد

 

وای بر این اعتماد به نفس

بوی دلتنگی می دهم

حتی بهار همپیله ی تنهایی ام رابه روی پروانه هایش نمی گشاید

تنهایی استخوان سوز است : حتی در عاشقانه ترین ساعت ها

و تو فکر می کنی خاموش شده اند : دلتنگی هایی که هروز ساکتشان می کنم

دلواپسم ...

کجای قصه مان سکوت کرده ای: که تورا نمی شناسم

خدایا می دانم اشتباه از من بود : به جای تو خودم را به خودم سپردم

وای بر این اعتماد به نفس...

تنها یک کلمه بگوییم ببخشید

   مگر می شود برای تخریب روح و قلب و احساس

      و دنیای یک انسان تنها یک کلمه بگوییم ببخشید"

 

     مگر می شود عمری را هدر داد و خوشبختی را گرفت

                         باز هم گفت : "جبران می کنم"

برف بازی نوین

رفیقم مگه بیا بریم برف بازی ...

بهش می گم مگه برف امده ... ؟

مگه ...نه .سرد باشه کافیه...

مگه بچه بودیم خاله بازی می کردیم خود خاله هم بود؟

...تاحالا اینجوری قانع نشده بودم...

الان داریم برف بازی می کنیم.!

چای محسن

زنه بادوست پسرش توخونه بود یهو شوهرش وارد مشه

پسره از ترس میره پشت مبل.

شوهر درحال چای خوردن یدفعه پسره از پنجره فرار میکنه!

مرده مگه این کی بود در رفت؟

میگه خستگیت بود دررفت!!!

عجب چای... چای محسن!

رتبه کنکور

بادیدن عکس نفرات برتر کنکور...

به این نتیجه رسیدم که قیافه...

با رتبه رابطه عکس داره...

هرچه قیافه بدتر رتبه بهتر!

ای بسوزه پدر خوشکلی...

که نذاشت دکتربشم...!

ازت متشکرم دیوونه‌ی من

از اینکه چشم به این دنیا گشودی

از اینکه پا تو زندگی‌م گذاشتی

از اینکه پا به پام همیشه بودی